فريدون مجلسي بالاخره همانطور كه از پنج سال پيش انتظار ميرفت، آقاي پوتين نخستوزير به كمك 64 درصد آرا در انتخابات رياستجمهوري روسيه پيروز شد. همان طور كه از اكنون هم انتظار ميرود كه در دور بعدي هم دستكم با 65درصد آرا پيروز خواهد شد و بعد چون نميتواند سه بار پشت سرهم نامزد شود، آقاي مدودف نخستوزير آن زماني، براي دور بعد نامزد رياستجمهوري خواهد شد، تا بالاخره به حكم طبيعت يا امور انساني ديگر روزي يك جايي تق كار درآيد! اينگونه صراحت در قابليت پيشگويي هم لابد از نوعي شفافيت، يعني بلورينگي يا همان گلاسنوست روسي، حكايت دارد! دو، سه روز پيش كليپي كارتوني همراه با ايميل به دستم رسيد كه تماشايي بود. مسابقه دو براي رسيدن به رياستجمهوري در پيست دووميداني مرتبي برگزار ميشد. همه پشت خط آغاز مسابقه صف كشيده بودند. فقط پوتين چندين متر جلوتر از ديگران در خط خودش آماده ايستاده بود و تپانچه شليك آغاز مسابقه هم در دست خودش بود! سپس ماشه را چكاند و تپانچه به دست شروع به دويدن كرد. آنهاي ديگر هم دورادور ميدويدند تا اينكه خط پايان نزديك شد. پوتين نگاهي به پشت سرش انداخت و چون بعضي از رقيبان را قدري نزديك ديد احتياطا با همان تپانچه آنها را در جاي خودشان تثبيت (!) كرد و به دويدن ادامه داد. در اين موقع خط نگاهدارهاي پايان مسابقه كه از نزديك شدن او به هيجان آمده بودند نيز به نوبه خود نوار «خط پايان» به دست به سوي او دويدند. سينه پوتين از اين طرف، نوار خط پايان از آن طرف خلاصه به هم خوردند و موفقيت كامل حاصل شد! البته كارتون اشكهاي پوتين را نشان نداد، آن را ديگر ما ديديم. طبيعي است برندگان جايزه «اسكار» هم اشك ميريزند! چون هر لحظه ممكن است نام كس ديگري خوانده شود! البته رقباي آقاي پوتين همگي به اصطلاح شيرين فارسي پستمدرني در واقع «درپيتي» بودند! يعني حكم دمپايي را در برابر پوتين داشتند! نميگويم در انتخابات دستكاري شد! چه نيازي به اين كار بود؟ ديديم كه در «مسكو» كه آگاهي مردم بيشتر است نصف آرا را هم نياورد! نتيجه «سن پترزبورگ» را نديدم، فكر ميكنم آن هم در همين حدود باشد. گيرم تودههاي عوام روستايي و غيرروستايي روس كه مشقات دوران كمونيسم و دوران هرج و مرج پس از فروپاشي را تجربه كرده و بهبود اوضاع و ثبات و توسعه دوران پوتين را هم ديدهاند و آنها را با هم مقايسه ميكنند و او را ارج مينهند و ميستايند. گيرم كه فساد و خاصه خرجي و مافيابازي هم شايعه باشد، گيرم كه هرچند درآمد سرسامآور نفت عامل اصلي توسعه اقتصادي و صنعتي و ساختماني و مظاهر ديگر مدرنيته بوده باشد، اما آن هم ميتوانست حيف و ميل كامل و نفله شده و بر باد رفته باشد؛ اما آيا در روسيه بزرگ، با آن مباني فرهنگي و علمي و صنعتي محكم، طي همين مدت، توسعه سياسي و اجتماعي و پديد آمدن نهادهاي مدني، خصوصا احزاب سياسي اصولي و منطقي ميسر نبود و كسان ديگري نميتوانستند پديد آيند كه در مبارزهاي جدي نوبت و فرصت موقت خود را به دست آورند و مسابقه بر سر ارايه خدمت بيشتر و برجاي نهادن نامي سربلندتر، با حضور منقدين و منتقدان و الزام پاسخگويي به آنان، برگزار شود؟ آيا رقيباني مانند حزب ورشكسته نظام پيشين و ناسيوناليست نيمه عاقلي مانند ژرينوفسكي و آن ميليونرزاغهنشين، در اين «مسابقه دمپاييها و پوتين» كافي است؟ در حقيقت، روسيه هنوز هم به پختگي دموكراتيك نرسيده است! ايراد در قانون اساسي دارد كه به فردي اجازه ميدهد ولو با يك نوبت فاصله و جا عوض كردن براي بار سوم خود را نامزد رياست كند و با آن نخستوزيري يكي در ميان عملا براي خود دربار و دولتي ابد مدت تشكيل دهد و براي انتخابات از انواع دوپينگهاي دولتي بهرهمند باشد و در حقيقت تپانچه آغاز و پايان مسابقه را هم در دست خودش داشته باشد! آقاي پوتين شما برنده شديد! كشور روسيه هم در دوران رياست و صدارت شما وضعش بسيار بهتر شده است، اما افتخاري بر جاي ماندني نصيب شمانشد!
نظرات